۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

من که قد قد می کنم برات تخم بزرگ می کنم برات بذارم برم؟

خبر افاضه جدید برادر پاسدار محسن رضایی را خوادم و یاد قصه قدیمی ه بی بی و حیوانات خانه افتادم.
حالا یکیشون عر عر بلده بکنه و یکیشون واق واق و یکی شون هم قد قد.
ماشالله انگاری جک و جونور توی این خونه زیاده و چیزی که یافت نشود همون انسانم آرزوست باشه
خلاصه جناب اقای رضایی قطعا مطمئن باش بین شما و عزیزانی مثل میر حسین موسوی و کروبی فرق هست و بالاخره این سیل بلا نیز روزی از این مملکت رخت خواهد بست و امثال شماها هم باید ببرن توی طویله که جایگاه اصلیشون هست.

۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

همراه شو، عزيز، یکبار دیگر امشب ساعت 10 ندای تو راه ندا را ادامه می دهد

وقت است تا برگ سفر، بر باره بنديم

دل بر عبور از سد خار و خاره بنديم

از هر كران بانگ رحيل آيد به گوشم

بانگ از جرس برخاست واي من خموشم

دريا دلان راه سفر در پيش دارند

پا در ركاب راهوار خويش دارند

گاه سفر را چاوشان فرياد كردند

منزل به منزل حال ره را ياد كردند

گاه سفر آمد برادر، ره دراز است

پروا مكن بشتاب همت چاره ساز است

گاه سفر شد باره بر دامن برانيم

تا بوسه گاه وادي ايمن برانيم

وادي نه ايمن ها مگو بايد سفر كرد

از هفت وادي در طلب بايد گذر كرد

وادي نه ايمن رهزنان در رهگذارند

بيم حرامي نيست، ياران هوشيارند

وادي نه ايمن جاده هموار است ما را

اميد بر عزم جلودار است مارا

وادي پر از فرعونيان و قبطيان است

موسي جلودار است و نيل اندر ميان است

تكريتيان «صد ـ دام» در هر گام دارند

راه آشنايان، ره به مقصد مي سپارند

شيطان ز دريا بسته راه و آسمان نيز

غم نيست او خسران برد از اين و آن نيز

شيطان هزاران فتنه گر در كار دارد

غم نيست يزدان كارشان دشوار دارد

ره توشه بايد، كو بياور كوله بارم

اميد را ره توشه بهر راه دارم

ره توشه بايد پاي من هموارپو باش

هفتاد وادي پيش رو گر هست گو باش

ره توشه بايد، عزم را در كار بندم

دل بر خدا، آن گه به رفتن بار بندم

ره توشه بايد، صبر را در دل نشاندم

وادي به وادي باره، تا منزل كشانم

ره توشه بايد مرغوا مشنو ز هر كس

ره توشه ما را شوق ديدار حرم بس

تنگ است ما را خانه تنگ است اي برادر

بر جاي ما بيگانه ننگ است اي برادر

ننگ است ما را خانه بر دشمن نهادن

تاراج و باج و فتنه را گردن نهادن

تاراج و باج و فتنه را گردن نهاديم

خفتيم غافل خانه بر دشمن نهاديم

خفتيم غافل از معاداي حرامي

كرديم سر تسليم ياساي حرامي

خفتيم غافل، رزم را از ياد برديم

بس داوري بر محضر بيداد برديم

خفتيم و دشمن دادني بيدادمان داد

خواب و خور و افيون و مستي يادمان داد

دشمن سرا بگرفته و راه نفس هم

دست عمل بشكسته و پاي فرس هم

تاراج شد تاراج هر كالايمان بود

خاموش شد هر نغمه كاندر نايمان بود

ما خامش و او هر طرف شور و شغب كرد

تاوان خورد و خفت و مستي را طلب كرد

سينا و طور و غزه را بلعيد با هم

ما خفته و او در تهاجم قدس را هم

جولان به جولاني دگر بگرفت از ما

مانديم ما سرگشته او را قدس و سينا

فرمان رسيد اين خانه از دشمن بگيريد

تخت و نگين از دست اهريمن بگيريد

يعني كليم آهنگ جان سامري كرد

اي ياوران بايد ولي را ياوري كرد

وقت است تا زاد سفر بر دوش بنديم

دل بر پيام دلكش چاووش بنديم

چابك سواران رهروان احرام بستند

۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

افشا کردن دلیل فروش قهوه تلخ توسط مهران مدیری بصورت سی دی و عدم خرید سریال توسط صدا و سیما

نوری زاده در برنامه تفسیر خبر صدای آمریکا:

آقای مهران مدیری رو همه می شناسن؛ فیلمساز سرشناس و سریال ساز تلویزیون. قهوه تلخ رو اینا از دو سال پیش اعلام کردن، مدیر شبکه 3 مرتب می اومد بزودی قهوه تلخ می آد در روزنامه، در مجلشون در روزنامه هاشون در همه جا، جام جم مصاحبه کرد، نوشت، چون آقای مدیری جزو هنرمندانی که رفتند پای رهبر رو بوسیدند نرفته به دیدنش ، سریال رو تلویزیون نخرید، سه میلیارد تومن آقای مدیری مونده با برشکستگی و فشار مالی ، ناچار شده حالا بیاد سریالش رو توی مغازه ها بفروشه