۱۳۹۰ تیر ۸, چهارشنبه

شرکت و دعوت شرکت در انتخابات خط قرمز ما خواهد بود

معرفت در گرانی است به هر کس ندهندش
پر طاووس قشنگ است، به کرکس ندهندش

سخنان اخیر اصلاح طلبان مبنی بر شرکت در انتخابات؛ اصراری است که عده ای بر بی شرافتی خود می کنند. مگر می شود شرف داشت و سخن از شرکت در انتخابات فرمایشی رژیمی کرد که فرزندان این مرز و بوم را به خاک و خون کشیده؟ مگر میشود بویی از انسانیت برده باشی و سخن از شرکت در انتخاباتی را بکنی که دو کاندید قببل از آن، به صرف پافشاری بر حق رای دهندگان به خود در حبس به سر می برند؟ مگر می شود انسان بود، اعتصاب های غذا را دید و اینگونه سخن راند؟

جناب اقای خاتمی و سایر اصلاح طلببان؛ بدانید که شرکت در انتخابات و سخن از آن خط قرمز ما است و نتیجه آن جز بی آبرویی برای شما چیزی به ارمغان نخواهد داشت.

۱۳۹۰ تیر ۴, شنبه

من سبز خواهم ماند

پیرو اخباری که از اطلاح طلبان مبنی بر ورود آنها به انتخابات با رنگی موسوم به سفید یا هر چه دیگر مطرح می گردد؛ دوست دارم باز با صدای بلند به ایشان گوشزد کنم؛ من همچنان سبز خواهم ماند.
تا هنگامی که 2 همراه عزیز سبزو همسرانشان و زندانیان سبزآزاد نشوند، تا وقتی که قاتلین حاضر به پاسخگویی در قبال کشتن سایر فرزندان سبز این مرز و بوم نشوند؛ تا وقتی که رای سبزی که من دادم به حساب آورده نشود؛ تا زمانی که من حق انتخاب واقعی سیستم جکومتی مملکت خود را نداشته باشم؛ در هیچ انتخابات فرمایشی ای شرکت نخواهم کرد.
دوست دارم دوباره همانطور که پس از انتخابات فریاد زدم بگویم "من سبز خواهم ماند"

۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

طلسم صعود تیم فوتبال ایران به المپیک همچنان باقی ماند

تیم فوتبال ایران با باخت 2 بر صفر در مقابل عراق در ورزشگاه آزادی از صعود به المپیک باز ماند.


ورزش مون که به اینجا رسیدیم؛ خدا به داد وزارت نفت برسه!!

۱۳۹۰ خرداد ۳۱, سه‌شنبه

هموطن بشتاب، فریاد مرگ بر خامنه ای،فردا چهارشنبه 10 شب

وقت تنگ است، جای آن است که حداقل پشتیبانی خود را از زندانی های عزیزی که اعتصاب غذا کرده اند با فریاد مرگ بر خامنه ای فردا شب اعلام کنیم.

تنها یک روز برای اطلاع رسانی فرصت داریم؛

همراه شو عزیز

۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

بازپرسی دوباره از هیلا صدیقی در اوین

این متن رو از صفحه فیس بوک هیلا صدیقی نقل می کنم:



برای صبح روز 22 خرداد 90 دوباره احضار می شوم اوین . با خودم می گویم دو سال پیش این موقع در صف انتخابات بودم و حالا می روم که لابد بگویند( رایت را که دادی بنشین سرجایت و حرف زیاد نزن ) طبق معمول هربار، باز نمی دانم برمیگردم خانه یا قرار است بازداشت شوم . پس با همه نزدیکان خداحافظی میکنم . صبح فردا می روم اوین . بازپرس مرد میانسالی ست ک...ه تا به حال ندیدمش . خوشحالم که خیلی جوان نیست اینبار. بعد از انجام کارهای رسمی و تفهیم و دفاع و امضا و ... شروع می کند به نصیحت کردن . عجیب مهربان است ! و من حیرت زده فقط گوش می کنم . می گوید شاعران باید مسئول باشند نسبت به جامعه نه مانند بسیاری از شاعران تاریخ ما که خنثی بودند و در هر شرایطی از گل و بلبل و خال یار شعر می سرودند . اما شما هم نباید از جامعه سیاه نمایی کنید . نباید جوانان را نسبت به اوضاع نا امید کنید . می گویم شعرهای من سراسر امید است . من که از رویش دوباره و بهار و آبادی گفتم ایراد می گیرند چرا گفتی سبزست دوباره ؟ باز هم همان نصیجت ها را ادامه می دهد می گوید ما شیعه مسلمانیم . شیعیان حق ندارند ناامید شوند . بالاترین مصیبت ها را ائمه ما دیدند و ناامید نشدند . حضرت زینب آنهمه مصیبت دید و باز فریاد امید زد... می فهمم باید با زبان خودش حرف بزنم. می گویم اگر الگوی ما حضرت زینب باشد او که بی هیچ ترسی حقایق ظلمی که بر آنها رفت را فریاد زد . من هم آنچه را که بر هم نسلانم گذشت فریاد زدم . می گوید حضرت زینب در برابر یزیدیان فریاد زد شما که در برابر یزیدیان نیستید . اینها همه خواهران و برادران شما هستند ... حس میکنم تمام وجودم را درد فرا می گیرد . هدی ، هاله ، سهراب ، ندا ، امیر ، اشکان ، ترانه و بسیاری دیگر از مقابل چشمانم رد می شوند . صدایم آرامتر می شود و نگاهم پر از افسوس... می گویم اگر ما را به چشم خواهر و برادران خود دیده بودید که هرگز این چنین نمی شد که ما مجبور باشیم در وصف همنسلانمان سوگ نامه بنویسیم .... لحظه ای فقط مکث می کند و ناامید در چشمانم می نگرد بعد والسلام می گوید و اشاره می کند بروم . از ساختمان خارج می شوم . بیرون در ، پدر و مادرم با دیدن من دوباره خوشحال می شوند و با سرعت به سوی من می آیند . اما من هنوز دلم می لرزد به یاد خواهران و برادرانم ...

۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

من اگر برخيزم، تو اگر برخيزي، همه برمي خيزند

روزی که همگی منتظر آن بودیم فرا می رسد.
همراه شو تا از نوزده خرداد خواب را بر کودتاچیان آشفته سازیم.

از شب 19 خرداد تا 22 خرداد همه شب ساعت 10 بانگ الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور را در پشت بام ها سر دهیم .

اندکی صببر سحر نزدیک است.

۱۳۹۰ خرداد ۱۴, شنبه

ما را چه شده است که بجای حمایت از مردم و آمادگی برای اعتراض، به یکدیگر پرداخته ایم

جنبش سبز جنبشی قدرتمند بود و هست اگر بتواند افراد و تفکر های مختلف را با هم متحد کرده و با یکپارچه کردن مخالفین حکومت، آزادی را برای ایران به ارمغان آورد.
امروز متاسفانه در جامعه مجازی و بخصوص بالاترین، بجای مشاهده یکپارچگی در پشتیبانی از حرکت مردم؛ شاهد اختلاف و تفرقه افکنی هستیم.
یکی از حذف مجاهدین سخن می راند و دیگری سنگ را بسوی اصلاح طلبان نشانه می گیرد.
خوشا به سعادت جمهوری اسلامی؛ چون با چنین اتحادی؛ سالهای سال کسی را توان برچیدن این نظام نخواهد بود.

هموطن؛ امروز اتحاد ما مهمترین عامل پیروزی ماست.
نباشد که هاله ها؛ نداها؛ سهراب ها و ... در ایران برای آزادی جانفشانی کنند و ما اینجا بجای کمک به انها؛ مشکلی بر مشکلاتشان اضافه کنیم.

۱۳۹۰ خرداد ۱۲, پنجشنبه

از هر كران بانگ رحيل آيد به گوشم؛ بانگ از جرس برخاست واي من خموشم

بر ما روا نیست که بعد از چنین جنایتی سکوت اختیار کنیم. فشار جمهوری اسلامی و عوامل خامنه ای برای دفن شبانه هاله سحابی نشان داد که حاکمیت چکونه از نیروی مردم و جنبش سبز در هراس است. تجربه ما نشان از این دارد که به شورای هماهنگی راه سبز و مابقی آقایان نمی توان امید زیادی داشت. جکومت نیز ترسی از این شورا و شوراهای مشابه ندارد. ماجرای دیروز و همبستگی جوانان نشان داد که یکپارچگی ما در تصمیم گیری قادر به از بین بردن این جکومت خواهد بود.
بیایید دست به دست هم دهیم و خرداد را ماهی به یاد ماندنی تر از همیشه کنیم و نگذاریم خون هاله و سایر طرفداران جنبش پایمال شود.

پ.ن: کمترین کاری که هر کدام از ما می توانیم بکنیم شرکت در سردادن بانگ الله اکبر امشب بر بالای بام هاست.
همراه شو عزیز

۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

سندی دیگر بر قتل هاله سحابی توسط رژیم

اعمال فشار بر خانواده سحابی برای دفن سریع هاله سحابی توسط رژیم جمهوری اسلامی دلیل دیگری از قتل وی توسط این رژیم است. طبق قوانین در صورتی که فوت به صورت طبیعی نباشد؛ می بایست روند پزشکی قانونی، کالبد شکافی و ... صورت پذیرد.
اما انگار خامنه ای و شریکان این قتل تنها قصد دارند که این مساله را بپوشانند و خانواده سحابی را مجبور به دفن سریع این عزیز نمایند.

همراه شو عزیز - حرکت به سوی منزل هاله سحابی

نقل از فیس بوک 25 بهمن: حامد منتظری پسر احمد منتظری نوه آیت الله در مراسم تشییع پیکر مهندس سحابی بازداشت شد.


حرکت به سوی منزل هاله سحابی که در مراسم خاکسپاری پدر به دست ماموران امنیتی به شهادت رسید...آدرس منزل ایشان را اطلاع رسانی کرده با قراری که با دوستان می گذاریم حرکت می کنیم.... آدرس منزل هاله سحابی: جنب پل گیشا ابتدای خیابان گیشا. جنب بانک کشاورزی.خیابان نسیم. این پیام را به سرعت به اشتراک بگذاریم. امکان اختلال در اینترنت وجود دارد برای اطلاع رسانی سریع با هر ابزاری که داریم دوستان خود را مطلع کنیم. قرار ما امروز. تعلل در مقابل این ظلم جایز نیست...ما همه یک تن هستیم..

هاله جان خرداد را با نام تو سبز خواهیم کرد

خبر فوت پدرت را که شنیدم اندوهگین شدم؛ به راستی که آزاد شد. متاسفانه ایران فردا یکی از مهره های خوب و صادق خود را از دست داد.


امروز که خبر شهادت تو را شنیدم خشکم زد. باور نمی کردم. می دانستم که خامنه ای بویی از شرافت، آزادگی و انسانیت نبرده است. اما چنین اتفاقی حتی از انسانهایی که هیچ بویی از این خصوصیات نبرده اند نیز بر نمی آید.

به یزید اشاره می کنند! زینب حداقل توانست برای حسین عزاداری کند؛ افشاگری کند و حتی در درگاه یزید سخنرانی کند.

ببه خدا قسم که گر معیار و میزانی برای سنجش قرار دهیم؛ یزید پیش خامنه ای حسین است.

امروز حال و هوایم درست همانند روز 25 خرداد است.

ناباورانه؛ خشمگین و اندوهگین خبری را خواندم که هنوز نمی توانم آنرا بباور کنم.



هاله جان سلام ما را به پدر برسان؛

نمی گذاریم خونت پایمال شود.

پ.ن: فیس بوک 25 بهمن فراخوان حرکت بسوی خانه هاله سحابی را داده است:
آدرس: جنب پل گیشا ابتدای خیابان گیشا. جنب بانک کشاورزی.خیابان نسیم. 
بشتابید